می تراشدم
می خواستم آفتاب را
برایت بیاورم
غولی چون من
اسیر دستانش
فرود می آورد پیاپی پتک خویش را
قلم بر استخوانم نهاده
مجالم نمی دهد
می خواستم آفتاب را
و از باغ ستاره ای دور
شاخه گلی بی نام را
برایت بیاورم
امانم نمی دهد
می تراشدم .
۲۰/۵/۶۸ از کتاب بی چتر بی چراغ
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۸۷ ساعت 2:35 توسط رضا چايچی
|
کتاب باله ی ماسه ها