فرهنگ لغات
پس طرح لبخندی بی رمق ماند و
عکس پرندگانی محو با بال های شکسته
شادمانی و خنده پاک شد از ستون لغات
روبروی غار غار حرف سیاه سطزها دوید
بیماری روانی
شکستن
دریدن و سوزاندن
معانی شاعرانه ای یافت
روبروی عشق نوشتند:
به فرهنگ های کهن مراجعه کنید
روی جلد فرهنگ معاصر
عکس تبری بود
که نشسته بود در کمر یک درخت
درختی که چشم داشت
و از تپیدن قلبش معلوم بود
میخواست روزی عاشق شود.
کتاب باله ی ماسه ها