دسته فلزی چمدان هایمان زنگ زد

لباس هایمان پوسید زیر آفتاب

همچنان چشم به راه ایستاده ایم

در ایستگاهی از یاد رفته

به انتظار قطار

کنار ریل های درهم پیچیده

 شکسته و ویران.